الان نشستم اینجا.... این چرا این قدر پارازیت میفته روش خبری هم از اس ام اس نیست! تو حلقش گیر کرده فکر کنم بذار بزنم به پشتش... آها درست شد! ای وای واقعا اس ام اس اومد چه باحال تو حلق اون گیر کرده بود؟
وقتی اعصابت خورده مردم خودشون میان طرفت عزیزم چی شده؟ بعدم شروع می کنن قدر یه شاهنامه نصیحت می کنن!!!! وااااااااااااااااااااای تو دیگه ول کن که اگر کسی به نصیحت نیاز داره خودتی عزیزم! حالا هی اس ام اس پشت اس ام اس!
خطه رو باید بندازمش تو سطل
رفتم بانک الان اومدم صبحونه یه کاکائو خورده بودم بعدشم قرص الان یه خیار خوردم حس می کنم معدم داره جیغ میزنه از درد و بد وبیراه میگه که شکم خالی آدم خیار می خوره دیوانه؟
نگاه کن اتاقمو توروخدا جزوه های 400.500 صفحه ای روهم تلنبار شده و من واقعا جایی برای گذاشتنشون ندارم!
صبح که رفتم از خونه بیرون دیدم وای چه قدر هوا خوبه چه خنکه چه قدر همه جا قشنگه چرا هیچ وقت به اطرافم توجهی نداشتم ولی اصلا آدمارو دوست ندارم کاش به جای آدما جونورا دورم می چرخیدن خیلی خوشحال تر میشدم
کاش به جای صدای آدما صدای سگ میومد کاش به جای بوی گند آدما بوی بد راسو میومد کاش به جای نیش آدما مار نیش میزد و کاش به جای شاخ آدما از پشت گاو شاخ میزد...
میری کلاس و میشینی یه گوشه بعد یه دختر که خیلی سعی داره باهات دوست بشه و خیلی ادعای دوست پسر نداشتنش میشه اونم تازه بدون اینکه کسی درمورد داشتن یا نداشتنش حرف بزنه میاد کنارت میشینه و وقتی میبینه تو ساکتی شماره دوست پسرشو میگره شروع می کنه باهاش صحبت کردن و تو صدای کریه اون پسره رو از اون ور خط میشنوی که چه جوری داره قربون صدقه اش میره و با خودت میگی : صبا؟ الآن داره بدم میاد یا داره حسودیم میشه ؟
آره فکر کنم داره حسودیم میشه اینکه چرا کسی بهم زنگ نمیزنه همش اس ام اس؟ همین اس ام اس هم که خیلی وقتا یهو قحطیش میاد
امین هم که هیچ خبری ازش نیست
یه بار دوستم با دانشگاه رفته بود مسافرت می گفت همه همش داشتن با تلفن صحبت می کردن الا من و دیگه شده بودم مایه مسخره هربار گوشیم زنگ میزد می گفتن ایشالا که این دفعه دیگه آقاتون باشه و می خندیدن
حالا اگر کسی از تو خبر نداره من که دارم؟ ندارم؟
چه قدر دلم می خواد گوشیم رو خاموش کنم درواقع اصلا خودمو زندگیمو خاموش کنم....
امروز کلاس ندارم دیگه باید بشینم تو خونه مهمونی هم که لغو شده عصر تولده سانازه اما نمیرم
ترم 1ماه ازش گذشته و من هنوز نه جزوه دارم و نه کتاب مدام همه زنگ میزنن صبا درس چی خوندی؟ کدومشو خوندی؟
باورشون نمیشه که آره این صبا خرخونه واقعا دیگه حوصله درس خوندن نداره به خدا دروغ نمی گم واقعا هیچی نخوندم! آخه اصلا تاحالا کی خونده بودم به دروغ گفتم نخوندم که این بار دوم باشه!
این پرنده هه دیوونست؟ چرا هی میاد خودشو می کوبه تو شیشه؟؟؟؟؟؟؟ بیا از بس سرشو کوبید تو شیشه بیحال شد نشست پشت پنجره. پنجره هم که باز نمیشه و چفته وگرنه باز می کردم ببینم چی می خواد!
پشت دستم یه زخم بزرگ شده اما واقعا یادم نمیاد واسه چیه...
بیا دیگه حالا خواهرتم زنگ میزنه عصری می خوایم بریم بیرون مامان گفته تو رو هم ببریم اما به مامان بگو نمیخوای بیای...
ای خدا حالم از تمام دنیات به هم می خوره با خودتم دیگه نمی دونم چه حرفی بزنم
صبای امین 01:09 دقیقه ی بعد از ظهر 29مهر 89
سلام
درکت میکنم.
به خاطر بیماریم چند سال از درس و دانشگام افتادم.حالا که بعد از چند سال یه جورایی حالم بهتر شده و دوباره دانشگاه میرم حوصله درس خوندن ندارم.از همه چی بدم اومده.از آدمای دو ر و برم-از درس-دانشگاه-تفریح-خنده های علکی اطرافیانم و ....
صبا جونم خوبی؟
غصه نخور زندگیه همه یه جوری سخته